محرم

پسرک را دیدم
آرام زیر لب زمزمه اى داشت
نزدیک که رفتم
گوش که دادم
با صداى لرزان میگفت
محرم هم آمد

پیشواز

آسمان گرفته
بوى باران مى آید
به گمانم بارانى در راه است
ولى خب شاید آسمان هم به پیشواز رفته

نگاه

نگاه اول را کردم دلم چنان رفت که دیگر راه برگشتى نیست
نمیدانم ولى شاید
حر
هم با نگاه اول دلش رفت که دیگر بر نگشت

امان از دل زینب

فاطمیه ک شد نوحه خوان میگوید امان از دل زینب
حیدریه ک مى شود نوحه خوان میگوید امان از دل زینب
شهادت امام حسن که مى شود باز هم نوحه خوان مى گوید امان از دل زینب
چند روز دیگر نمانده
نمیدانم آخر دیگر دلى مانده براى زینب ک شام غریبان باز بگوییم
امان از دل زینب

محرم

چند روزى دیگر نمانده به آغاز ماه عشق
آماده کنید البسه هاى ماتم را

نوا

نواى حسین وایى که شنیده میشود چنان دل را به سمت یار میبرد
که همه چیز میرود روى هوا

و ما ادراکه غدیر

و تو چه میدانى غدیر چیست
این دروصف کسانیست ک خود را با شیعه بردارد میخوانند
ولى نمیدانند ک ما برادر حرامى نداریم

حبیب

گمانم دیگر باید رسیده باشد به کاروان عشق این پیرمرد جوان

کاروان

نزدیک بودنش ب صحرا را از آنجایى احساس میکنم که خواب هاى ابراهیم براى قربانى کردن اسماعیل شروع شده است